دکتر قلب شهر قدس تبلیغات صد و یک
اوج شهرت او برای ساخت مجموعه تلویزیونی زیر آسمان شهر بود که از بهترین و پر مخاطب ترین سریالهای چند دهه اخیر تلویزیون بود که سری دوم و سوم آن را نیز ساخته و خودش نیز در نقش بهروز خالی بند نقش آفرینی کرده بود. نخستین مجموعه داستانهای کوتاه او. چندی بعد نیز رمان دوم خود را به نام (داستانهای خانگی جنگ)، در مورد مردم ژاپن، به چاپ رساند. 90 درصد گرفتگی های خوبخودی عروق کرونری در زنان اتفاق می افتد .در هر 100 هزار زن ، دو نفر از انها در دوران بارداری دچار گرفتگی خودبخودی عروق کرونر می شوند.این احتمال از هفته 6 بارداری افزایش پیدا کرده و گاهی تا 12 ماه بعد از زایمان و در دوران شیردهی نیز اتفاق می افتد.محققان معتقد هستند هورمون های جنسی زن در دوران بارداری با تاثیر بر روی ساختار سرخرگ ها می تواند باعث بروز SCAD شود .این احتمال در زنان بین 33 تا 36 سال بیشتر است. همچنین ریشه بابا آدم جهت پاک کردن خون از سموم توسط تعرق بدن، پیشگیری از آنفلوآنزا و سرماخوردگی نیز کاربرد دارد.
در واقع صادرات همان فرش ها، ایران را معروف کرده بود.و شغل پدر هم در همین رابطه، رنگرزی بود که بسیار کاربرد داشت. مادرم خانه دار بود و علاوه بر کار در خانه، قالی بافی هم می کرد. در آن زمان رایج بود که در هر خانه یک دار قالی وجود داشته باشد و تقریباً همۀ خانه ها قالی بافی داشتند. شاه که به خان احمد علاقهمند شده بود و از قتل جمشیدخان توسط میرزا کامران متنفر بود سلمان خان را به رشت فرستاد و بقیه بیه پس را بین چند امیر استاجلو تقسیم کرد. در کلاس پنجم معلمی بسیار جدی به نام آقای جلالی داشتیم که واقعاً جدی بودند و ریاضیاتی که در کلاس پنجم به ما یاد می دادند را بقیه در دبیرستان می خواندند و پایۀ ریاضی من از همان زمان قوی شد. در آن زمان اگر کسی شش کلاس درس خوانده بود بسیار باسواد محسوب می شد و خیلی ها شش کلاسه معلم می شدند و یا می گفتند فلانی سیکل دارد و وضع خوبی دارد و اگر کسی می خواست در جایی استخدام بشود و تا کلاس نهم خوانده بود، می گفتند سیکل دارد و اگر تا دوازدهم می خواندند دیپلم محسوب می شد.
بله، دوران دبیرستان دو سیکل بود، تا کلاس نهم را سیکل اول و کلاس دهم تا دوازدهم را سیکل دوم می گفتند. حاج آقا حسن کشمیری هم مدیر مدرسه بودند و ایشان هم بسیار جدی بودند و هر دوی این ها در کلاس ششم دبستان بسیار مؤثر بودند و باعث شدند که در کلاس ششم بهتر درس بخوانم و شاگرد اول بشوم. در کلاس ششم معلمی به نام آقای ماندگار داشتیم که خدا رحمتشان کند. معلم کلاس دوم، فکر می کنم، آقای طالبی بودند ومعلم خوبی بودند اما در کلاس سوم و چهارم معلم ها خیلی خوب نبودند. با موضوعات انشایی که می گفتند ما را مجبور می کردند که انشای خوب بنویسیم و به هر کسی که درس نمی خواند می گفت که 50 مرتبه از روی این درس بنویسید و فردا بیاورید؛ فکر می کنم بهترین معلم در آن زمان ایشان بودند. خاطره ای که مادرشان برای من تعریف کردند آن بود که صبح ها کتابشان را برمی داشتند و مثلاً به مدرسه می رفتند. پدر که بیشتر اوقات صبح سرکار می رفتند و شب برمی گشتند.
ایشان هم جواب می دهند که صبح به صبح کتاب برمی دارد و می آید و ظهر هم برمی گردد. بعد متوجه می شوند که ایشان می رفته در باغ بازی می کرده و بعد برمی گشته است. حالا دیگر در کوچه باغ های قدیمی که کشاورزان در آنها رفت و آمد می کردند، کسی نیست. در واقع مسجد و ساختمان های اصلی در جای خود هستند اما محله های قدیمی که مردم در آنها زندگی می کردند، عوض شده اند و مردم به محله های دیگری کوچ کرده اند و محله های قدیمی خالی از سکنه مانده اند و در واقع به یک خاطره تبدیل شده اند. دایی های شما تحصیل کرده بودند؟ بافت قدیمی نطنز کاملاً تغییر کرده و یک سری ساختمان های قدیمی مثل مسجد جامع که معروف و جزو آثار باستانی است، باقی مانده است. حالا بچه ها با کامپیوتر و یا موبایل مشغول اند اما در آن زمان بازی های مختلفی داشتیم و بازی ها کاملاً تیمی و گروهی بودند.